سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«و به لقمان حکمت دادیم» ـ فرمود : منظور فهم و خرد است . [امام کاظم علیه السلام ـ در تفسیر گفته خدای متعال]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :1
کل بازدید :35837
تعداد کل یاداشته ها : 36
103/2/4
9:55 ع

http://jomhouriesصفحه جبهه و جنگ: بیژن کریمی
هزار شب و یک شب
• جراحت و اسارت
با زحمت زیاد چشمانم را باز کردم. همه جا تیره و تار بود. سعی کردم اطرافم را واضح‌تر ببینم. اما فقط توانستم تا چند متری خود را نگاه کنم. خوب یادم می‌آید، وقتی که خواستم بخوابم و چشم هایم را ببندم، اطرافم علف‌های تازه، سر از خاک بیرون آورده بود. و همه جا سرسبز بود. حالا فرق کرده بود و جز یکی دو متر اطراف من، بقیه جاها به رنگ خاکستری در آمده بود، انگار که سوخته بود.
« شاید وقتی خواب بودم، بچه‌های دیگه مرا جابه جا کرده‌اند ». ولی نه! یادم آمد که منطقه همان منطقه قبل از خواب است. چشم هایم خیلی سنگین شده بود. درد شدیدی در پاهایم احساس می‌کردم. دلم می‌خواست باز هم بخوابم. نمی‌دانم چه موقع از روز بود. پلک هایم را روی هم گذاشتم. نمی‌دانستم چه کار کنم. « خدایا ! چرا من اینجا هستم؟ چه بلایی سرم آمده؟ چرا نمی‌توانم خودم را حرکت بدهم؟ چرا بدنم این قدر سنگین شده؟ ». خیلی سعی کردم چیزی به خاطر بیاورم. دوباره به فکر فرو رفتم؛ چیز‌هایی یادم آمد. ما داشتیم عقب نشینی می‌کردیم.
اما یک دفعه تیری به پای چپم اصابت کرد. پایم شکست. زانوی پای راستم هم تیر خورد. وقتی زانوی پای راستم را گرفتم، تیر دیگری هم در کتفم نشست. نفسم بند آمد. چشم هایم تار شد. از بالای تپه به پایین غلت خوردم... و دیگر هیچ. با این افکار به خودم آمدم. سعی کردم کمی خود را حرکت بدهم، نتوانستم. لباس هایم خشک شده و به بدنم چسبیده بود. انگشتان پایم خیلی درد می‌کرد. مثل اینکه آنها را سخت طناب پیچ کرده بودند. دلم می‌خواست آنها را باز کنم. اما حتی نتوانستم سرم را بلند کنم.
باز هم سوال‌ها در فکرم تکرار شد:« خدایا چند ساعت است که اینجا هستم؟ پس بقیه بچه‌ها کجا هستند؟ عملیات چه شد؟». نمی‌دانستم. هیچ نمی‌دانستم. «خواب هستم یا بیهوش شده‌ام؟ حالا چه کار کنم ! خدایا خودت کمک کن». دعا کردم. قرآن خواندم زمزمه کردم، که...... یکدفعه صدای بلند رادیویی که موسیقی پخش می‌کرد، به گوشم خورد.خیلی سعی کردم، به صدای رادیو گوش بدهم. اما برایم واضح نبود. با خودم گفتم:« حتماً بچه‌ها‌ی خودمان همین نزدیکی‌ها هستند. باید یک جوری به آنها خبر بدهم که من اینجا هستم. تا بیایند کمکم کنند».
زبانم که قادر به تکلم نبود. تا آمدم با صدای بلند فریاد بزنم، درد در تمام بدنم پیچید. بهتر دیدم که آه و ناله کنم؛شروع کردم به آه و ناله کردن. شاید سه چهار دقیقه بیشتر نتوانستم.از خود بی‌خود شدم. دوباره چشمانم سنگین شد. همه جا را تار دیدم. اما این صدای رادیو به من نزدیک و نزدیکتر شد. با هر زحمتی بود، دوباره شروع به آه و ناله کردم. شاید این بار متوجه شوند، من اینجا هستم. آرام آرام صدای پاهای آنها را هم شنیدم. صدای رادیو واضح و مشخص نبود، یکدفعه صدا قطع شد. « یعنی چه شد؟».احساس کردم، دو سایه به من نزدیک و نزدیکتر شدند.خیلی خوشحال شدم.اما تشخیص آنها برایم خیلی مشکل بود. چشم هایم هنوز تار می‌دید.
• امید و یاس
از اینکه متوجه من شده بودند، خدا را شکر کردم. یک لحظه با خودم فکر کردم در بیمارستان هستم و روی تخت گرم و نرم آب و غذا به من می‌دهند. احساس راحتی داشتم. در همین فکرها بودم که یکدفعه چیزی تمام افکارم را پاره کرد و آن وقتی بود که قیافه آن دو نفر کمی برایم مشخص‌تر شده؛اورکتهای نظامی پلنگی، با شلوار و پوتین گتر کرده ! نوع لباسی که در بین بچه‌های ما سابقه نداشت.
یکّه خوردم. به حرف‌هایی که بین آنها رد وبدل می‌شد، گوش کردم،چیزی متوجه نشدم.هر چه سعی کردم از لابه لای حرفهای شان چیزی دستگیرم شود، نشد که نشد. بله، آنها با هم به زبان عربی صحبت می‌کردند !
« عراقی ها!» احساس کردم، دنیا روی سرم خراب شده است. خیلی نا امید شدم. یاس و نا امیدی تمام وجودم را فرا گرفت. آخر فکر همه چیز را کرده بودم، جز این یکی. هیچ به فکرم خطور نکرده بود، روزی اسیر بشوم. وقتی کلمه اسیر و اسارت و زندان در ذهنم نقش بست، تمام دردهای تنم را برای چند لحظه فراموش کردم. انگار تازه تیر خورده بودم. وقتی تمام تلاش و زحمات خود و دیگر رزمندگان را در آن مسیر سخت کوهستانی که شب تا دمادم صبح بالا و پائین رفتیم تا به منطقه عملیاتی رسیدیم، مرور کردم.
حال عجیبی به من دست داد. انگار نا امید شده بودم. به خانه و مدرسه، پدر و مادر، خواهران و برادرم فکر کردم و اینکه دیگر تا چند سالی و شاید برای همیشه نتوانم آنها را ببینم. اما باز هم ته دلم یک ذره امید پیدا شد. با خودم گفتم: « بالاخره این هم یکی از آثار جنگه. خدا خواسته قسمت و سرنوشت ما این جوری رقم بخوره».
l


  
  

هزار شب و یک شب

1394/08/30

لایک یادت نره

نویسنده, همراه, ایرانی, عنوان, بیشتر, امروز, نماید, واقعی, کتابی, دنبال, «هزار, اسارت, حوادث, وقایع, می گیرد, تاریخی, استفاده, ارائه, ویژگی های, می کند

آکاایران: هزار شب و یک شب

آکاایران صفحه جبهه و جنگ: اشاره:
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
به گزارش آکاایران چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است
«حافظ»
ادبیات دفاع مقدس به ویژه «ادبیات اسارت»کشورمان مقوله ای ویژه درعرصه نویسندگی خلاقانه و هنرمندانه به شمار می آید. به گونه ای که اگر این زمینه، بیان زیبا و پرداخت شده ای را به همراه داشته باشد، می تواند جریان ساز فرم، ساختار و محتوایی غنی در عرصه تاریخ و هنر امروز به حساب آید.
«هزار شب ویک شب» نوشته «بیژن کریمی » رزمنده، آزاده و جانباز سرافراز کشورمان، کتابی است که در نوع و گونه ادبیات اسارت جای می گیرد. کتابی که بر اساس مشاهده وتجربه عینی نویسنده و نیز با استناد به وقایع قابل لمس،درجریان حوادث جنگ هشت ساله ایران و عراق به رشته تحریر در آمده است. رویکردی جذاب که از آن می توان به عنوان حافظه تاریخی جنگ در هنر مقاومت و پایداری یاد کرد و به عنوان دستمایه ای برای آفرینش و خلق اشکال متنوع ادبی و هنری دیگرمورد استفاده قرار داد. خلق اشکال ماندگار و به یاد ماندنی.
نویسنده که خود به عنوان اسیری ایرانی در اردوگاه های کشور عراق با همه ناملایمتی ها، رنج ها و شکنجه های جسمی و روانی، روزگار گذرانده و در کنار دیگر هم رزمان خود در برابر همه سختی ها و ستم کاری های دشمن بی رحم مقاومت نموده است، به خوبی توانسته، فضای ملموس و قابل باوری را در ذهن مخاطب و خواننده خود بازسازی و تداعی نماید. ماجرا و سرگذشت دهشتناک و رقت بار اسیران ایرانی را در آسایشگاهها به نمایش بگذارد و ایثار و فداکاری وگاه ناجوانمردی افراد خودی را، به شکل دقیق ارائه نماید. ایشان تشنگی،گرسنگی و عدم تامین جسم و جان عزیزان اش را از نزدیک دیده و حس کرده و چه ساعت ها، بلکه روزها در برابر این همه ظلم دشمن تنها توانسته است اشک بریزد. آقای کریمی،اینک قلم در دست-پس از سالها-وقایع و ماجراهای باز گو نشده را بار دیگر مرور می کند تا شاید چنین رویداد و شواهدی در اندیشه نسل امروز به کنکاشی دوباره در آید و آنان بر حقایق دوران اسارت بیشتر واقف گردند...
صداقت در بیان، همراه با نگاهی جزیی نگر و در عین حال توصیف دقیق مناطق مختلف اردوگاه،آسایشگاه،و بیمارستان عراق، همچنین بیان و شرح حالات عاطفی«راوی»،از ویژگی های بارز این کتاب محسوب می گردد. به ویژه آن که نویسنده با نگاهی بی طرفانه و بدون هر گونه جانبداری قبلی،تنها به بیان و نشان دادن مشکلات و رخدادهای زجر آور اسرای هم وطن اش بسنده کرده است.این ویژگی سبب شده است تا عمق فجایع دشمن بعثی علیه اسرای ایرانی بیش از پیش چهره واقعی خود را برای خواننده امروز بنمایاند و راز بی مهری،سنگدلی و شقاوت آنان را برهمگان بر ملا سازد.چنین است که رویداد ها و حوادث تلخ وشیرین این کتاب قابل باور گشته و بر عمق دل و جان مخاطب می نشیند.
از دیگر ویژگی های «هزار شب و یک شب»پرهیز از قهرمان سازی های کاذب و به دور از ذهن می باشد.نویسنده کوشیده، تا سیمای واقعی و هویت اصیل رزمندگان و سلحشوران هشت سال دفاع مقدس کشورمان را بیشتر در قالب بیان،عمل و کردار و گفتار آنان نشان دهد و از شرح و توضیح تکراری پیرامون هر کدام از اشخاص خود داری بنماید. به طوری که این اشخاص با اعمال و رفتارشان به شکل واقعی تبدیل به «قهرمان» می گردند.وی آدم ها را بیشتر به شکل« زمینی» نشان داده است تا« آسمانی». اما ره پویه هر کدام از آنها نگاه آسمانی است که هدف و آرمان والایی را دنبال می کند..... این طرز پرداخت،به درون مایه و پیام رسانی اثر رنگ و بوی هنرمندانه تری ارزانی داشته و نمایه تاریخی جنگ را روشن تر دنبال نموده است.
دردسته بندی های جزیی تر و تخصصی تر گونه های ادبی،«هزار شب و یک شب»جزو شگرد و نوع«مستند نگاری»قرار می گیرد.مستند نگاری که راوی آن با حضور در لحظه لحظه مرگ و زندگی،توانسته است تصاویری مستند،گویا و زنده از مصائب و ظلم دشمن ددمنش ارائه نماید. این میسر نشده است مگر در سایه ذوق و قریحه نویسنده، همراه با استفاده از نثری روشن و تصویری و از همه مهم تر...قلبی سرشار از عشق به دین و وطن و آن چه به خاطر آن این همه صبر و استقامت از خود نشان داده است....
ادامه دارد...
نقی بلالی دهکردی


94/9/1::: 6:39 ع
نظر()
  
  

انشاءالله بعد از ایام محرم و صفر آثار و آلبوم های جدیدی از موسیقی فاخر بختیاری و دهکردی منتشر خواهیم کرد 


94/8/6::: 3:4 ع
نظر()
  
  

قابل توجه همه علاقه مندان به عرصه موسیقی محلی و منطقه‌ای و نواحی ایران زمین، از آنجایی که تهیه و تولید و توزیع محصولات این شرکت در غالب سی دی های صوتی یا تصویری برای شما عزیزان با صرف هزینه های سنگین صورت می‌گیرد خواهشمند است از خرید محصولات غیر مجاز و رایتی و تکثیری جدا خودداری فرمایید، این کار شما جز رساندن ضرر و زیان بسیار به ما و کلیه عوامل هیچ منفعت مالی به دنبال ندارد،، و کسانی که از روی سیدی های اصلی و اورجینال این شرکت به نوعی رایت و تکثیر میکنند، یک دزدی آشکار و عملی شنیع را انجام می دهند، امیدوارم مردم خوب و با فرهنگ ایران عزیز در جهت همکاری و حمایت از ما در این امر خطیر مارا یاری فرمایید 


  
  

سلام خدمت تمامی دوستان عزیز که از این وبلاگ دیدن میفرمایید، لازم میدانم به اطلاع همه شما عزیزان برسانم به زودی سایت جدید ترنم زاگرس به همین نام در شبکه های اجتماعی و اینترنت فعال میشود،، شما از طریق این سایت میتوانید کلیه آثار مربوط به موسیقی محلی بختیاری، لری، و دیگر نواحی و قومیت ها و حتی فروش بلیت کنسرت از طریق این سایت که فعال شد در اختیار شما قرار می گیرد،،،،  لطفاً ما را راهنمایی و مشاوره و یاری نمایید ایشاالله بتوانیم بهترین خدمات را در عرصه های مختلف فرهنگی و اجتماعی و موسیقی به شما عزیزان ارائه دهیم 


  
  

ترنم زاگرس افتخار دارد به مناسبت هفته دفاع مقدس و به پاسداشت خون هزاران شهید ایران عزیز و شهدای بختیاری با همکاری اداره کل حفظ ارزشهای دفاع مقدس چهارمحال و بختباری البوم موسیقی حماسی یادگار سرفرازی با صدای دبدار محمودی را انتشار دهد


  
  
<      1   2   3   4      
پیامهای عمومی ارسال شده
+ من از وبلاگ خاموش ترنم زاگرس قصد دارم تا قبل از تابستان کتاب خود را بنام هزارشب ویک شب به چاپ برسانم لذا از شما دوستان تمنا دارم سری به وبلاگ مازده وقسمتی راکه گذاشته ام بخوانید و نظر.پیشنهاد.انتقاد .خود را صادقانه برایم بگذارید